زمان تقریبی مطالعه: 6 دقیقه

براء بن عازب

بَراءِ بْنِ عازِب (د 71 یا 72ق/ 690 یا 691م)، از اصحاب پیامبر(ص). وی از انصار و از تیرۀ بنی‌حارثۀ قبیلۀ اوس در یثرب بود (خلیفه، الطبقات، 1/ 186؛ بخاری، 1(2)/ 117؛ برای سلسله نسب او، ﻧﻜ : مزی، تهذیب...، 4/ 34-35). چندین کنیه برای وی ذکر شده که از همه مشهورتر ابوعماره است (ﻧﻜ : خلیفه، همان، 1/ 303؛ مسلم، 77، ابونعیم، 3/ 71؛ ابن عبدالبر، 1/ 155).
براء یش از مهاجرب حضرت رسول(ص) به مدینه، درحالی‌که هنوز بسیار نوجوان بود، اسلام آورد (ابن سعد، 4/ 367-368) و احتمالاً پدرش نیز پیش‌تر اسلام آورده بود (همو، 4/ 365). براء و برخی دیگرهمچون عبدالله بن عمر و اسامة بن زید (ﻫ م) به‌سبب نوجوانی اجازه نیافتند در جنگ بدر شرکت کنند (واقدی، 1/ 21؛ ابن‌سعد، 4/ 367، 368؛ بلاذری، انساب...، 1/ 288). به احتمال بسیار، در پیکار اُحد نیز پیامبر(ص) مشارکت او و برخی نوجوانان دیگر را نپذیرفت (واقدی، 1/ 216؛ بلاذری، همان، 1/ 316؛ قس: طبرانی، 2/ 8؛ ابونعیم، 3/ 73، که از قوانین براء آورده‌اند که در اُحد حضور داشته است). به‌هرحال نخستین نبردی که وی در آن حضور یافت، غزوۀ خندق بود، درحالی که 15 سال بیشتر نداشت (واقدی، 2/ 453؛ ابن هشام، 3/ 70؛ بلاذری، همان، 1/ 344). با آنکه گفته‌اند وی در 14 تا 18 غزوه شرکت داشته (بخاری، همانجا؛ ابن سعد، 4/ 368؛ ابونعیم، 3/ 71)، ولی نقش خاصی از او در این غزوات گزارش نشده است (ﻧﻜ : ابن سعد، 4/ 365). طبق روایتی از خود براء، زمانی که پیامبر(ص)، خالد بن ولید را برای تبلیغ اسلام به یمن فرستاد (10ق)، وی همراه گروه او بود و چون این مأموریت به امیرالمؤمنین علی(ع) محول شد، براءبه آن حضرت پیوست (طبری، 3/ 131-132؛ شیخ مفید، الارشاد، 1/ 62). به روایت یعقوبی (2/ 124)، پس از رحلت پیامبر(ص)، براء خبر بیعت با ابوبکر در سقیفۀ بنی‌ساهده را به اطلاع بنی‌هاشم رسانید و خود جزو کسانی بود که از بیعت با او خودداری کرد.
براساس روایاتی براءبن عازب در اواخر دورۀ عمر یا اوایل دورۀ عثمان، در فتح برخی نواحی ایران، همچون ری، قومس، زنجان، ابهر و قزوین حضور داشته، یا خود فرمانده بوده است؛ چنانکه یکی از فتوح ری (خلیفه، التاریخ، 1/ 160-161؛ بلاذری، فتوح...، 317-318) به دست او بود. وی با اهالی ابهر صلح کرد و با مردم قزوین نیز به دشوار از صلح درآمد و ایشان اسلام آوردند (ﻧﻜ : همان، 321-322؛ ابن فقیه، 280-281)، اما زنجان را از راه جنگ به تصرف درآورد (بلاذری، همان، 322). با اینهمه، باید گفت دست‌کم یک روایت از روایات فتوح، نشان از خلط میان او و براءبن مالک دارد (خلیفه، الطبقات، 1/ 449؛ قس: بلاذری، همان، 380).
گفته‌اند براءبن عازب جزو کسانی بود که با امیرالمؤمنین علی(ع) دست بیعت دادند (شیخ مفید، الجمل، 102، 104). اگرچه در روایتهای مربوط به پیکارهای دورۀ خلافت امام علی(ع) نقشی از وی دیده نمی‌شود، اما به روایتی، براء علاوه بر حضور در جنگهای جمل و صفین و نهروان، در پیکار اخیر، از سوی امام علی(ع) دعوت کند (خطیب، 1/ 177؛ نیز ﻧﻜ : ابن‌عبدالبر، 1/ 157؛ رافعی، 1/ 61؛ ابن حجر، 1/ 147).
براء بن عازب در شهر کوفه سکنى داشت (خلیفه، همان، 1/ 186؛ بخاری، همانجا) و در حالی که بینایی خود را از دست داده بود (ابن‌حبیب، 298؛ ابن قتیبه، 587)، در دورۀ تسلط معصب بن زیبر بر عراق، در کوفه یا مدینه درگذشت (خلیفه، التاریخ، 1/ 341؛ ابن‌سعد، 4/ 368؛ ابن‌حبان، 3/ 26؛ ذهبی، 3/ 195؛ قس: ابن‌قیسرانی، 1/ 61، که می‌گوید بنابرقولی در اوایل دورۀ یزید بن معاویه درگذشت).
از براء بن عازب چندین فرزند برجای ماند (ابن‌سعد، 4/ 365) و نسل او از طریق ایشان در کوفه ادامه یافت که برخی صاحبان نام نیز در میان آنان بوده‌اند (ابن قتیبه، 326؛ ابن حزم، 341).
از طریق براء احادیثی از حضرت رسول(ص) نقل شده است (ﻧﻜ : احمد بن حنبل، 4/ 280، 304؛ طبرانی، 2/ 9-10؛ مزی، تحفة...، 2/ 13 ﺑﺒ ؛ برای احادیث او در صحاح، ﻧﻜ : ذهبی، 3/ 196؛ ونسینک، 8/ 27). برخی از این روایتها نشان می‌دهد که وی به اخبار و احادیث مربوط به سیرۀ نبوی(ص) علاقه داشت (ابن‌سعد، 4/ 365-366؛ بلاذری، انساب، 1/ 257؛ طبری، 2/ 493، 526، 636). وی همچنین از برخی صحابه نیز روایت می‌کرده است (ﻧﻜ : ابن قسیرانی، همانجا؛ مزی، تهذیب، 4/ 35-36) و رجالی نامدار همچون شعبی، عدی بن ثابت، ابواسحاق سبیعی، و نیز دو تن از فرزندانش از او روایت کرده‌اند (ابن قتیبه، همانجا؛ ابن ابی حاتم، 1/ (1)399؛ برای فهرستی از راویان او، ﻧﻜ : مزی، همان، 4/ 36-37).
براء بن عازب که یکی از اصحاب امام علی(ع) بود («الرجال»، 3؛ شیخ طوسی، 35؛ نیز ﻧﻜ : کشی، 44)، از راویان برجستۀ حدیث غدیر نیز به‌شمار می‌آید (احمد بن حنبل، 4/ 281؛ محمدبن سلیمان، 2/ 368-370؛ قس: کشی، 45، که می‌گوید او این حدیث را کتمان کرد و بر اثر نفرین امام علی(ع) نابینا شد؛ نیز ﻧﻜ : ابن‌داوود، 64؛ قس: خویی، 3/ 277-279؛ تستری، 2/ 260). ایوان ورواق و گلدسته‌های آن در حکومت محمدعلی میرزا، فرزند فتحعلیشه قاجار، برپاشده است. (همو، 1/ 684، 686، برای اطلاع از جزئیات عمارت آرامگاه، ﻧﻜ : 684 ﺑﺒ). در دورۀ قاجار، هرساله حکام شوشتر مبلغی برای تعمیر این مزار در نظر می‌گرفتند (همو، 1/ 686). اکنون جایی که آرامگاه براء بن مالک در آن واقع است، محلۀ «شاه زید» نام دارد (شوشتری، 80؛ حرزالدین، 1/ 182).

مآخذ

ابن اثیر، علی، اسدالغابة، قاهره، 1280ق؛ ابن اعثم کوفی، احمد، الفتوح، حیدرآباد دکن، 1388-1389ق/ 1968-1969م؛ ابن حیان، محمد، الثقات، حیدرآباد دکن، 1397ق/ 1977م؛ ابن حبیش، عبدالرحمان، غزوات، به کوشش سهیل زکار، دمشق، 1412ق/ 1992م؛ ابن حجرعسقلانی، احمد، الاصابة، قاهره، 1382ق؛ ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبرى، بیروت، دارصادر؛ ابن عبدالبر، یوسف، الاستیغاب، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1380ق/ 1960م؛ ابونعیم اصفهانی، احمد، معرفة الصحابة، به کوشش محمد راضی بن حاج عثمان، مدینه/ ریاض، 1408ق/ 1988م؛ اقتداری، احمد، دیار شهریاران، تهران، انجمن آثارملی؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش محمدحمیدالله، قاهره، 1959م؛ همو، فتوح‌البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، 1865م؛ تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، قم، 1410ق؛ جزائری، عبدالله، تذکرة شوشتر، تهران، چاپخانۀ حیدری، حرزالدین، محمد، مراقد المعارف، به کوشش محمدحسین حرزالدین، نجف، 1389ق؛ خلیفة بن خیاط، الطبقات، به کوشش سهیل زکار، دمشق، 1966م؛ دینوری، احمد، الخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، 1960م؛ ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و حسین اسد، بیروت، 1405ق/ 1985م؛ شوشتری، عبداللطیف، تحفة العالم، به کوشش صمد موحد، تهران، 1363ش؛ طبرانی، سلیمان، العجم الکبیر، به کوشش حمدی عبدالله سلفی، بغداد، 1398ق/ 1978م؛ طبری، تاریخ؛ کشی، معرفة الرجال، اختیار شیخ طوسی، به کوشش حسین مصطفوی، مشهد، 1348ش؛ کلاعی، سلیمان، تاریخ الردة، اقتباس، خورشید احمد فارق الاکتفاء وی، قاهره، دارالکتاب الاسلامی؛ هروی، علی، الاشارات الى معرفة الزیارات، به کوشش ژ. سوردل ـ تومین، دمشق، 1953م.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.